یکی میر بود اندر آن شهر اوی / سرافراز و با لشکر وآبروی .
فردوسی .
از کوشش تو شاه به هر جای هیبت است/وز بخشش تو میر به هر خانه ای نواست .
فرخی .
ای میر نوازنده و بخشنده وچالاک / ای نام توبنهاده قدم بر سر افلاک .
عنصری .
با دهش دست و دین و داد همی باش / میر همی باش و میرزاد همی باش .
منوچهری
اگر میر میر است و کامش رواست / چنان کش گمان است گو شو ممیر.
ناصرخسرو.
گفت میری دوست می دارم بسی / تا همه من میر باشم نه کسی .
عطار.
ستم در روزگارش میر عدل است / سر زلف بتان زنجیر عدل است .
کلیم کاشی .